مدیرانی که درگیر روزمرگی شدهاند...!
زمان خوانش ۲ دقیقه
خوانش ۲ دقیقه
هرچند مدیران باید مشوق اندیشههای خلاق و نوآورانه باشند، اما به دلایلی ممکن است سد راه جریان ایدهپردازی در سازمان شوند.
طبیعتا زمانیکه کارکنان با ایدههای جدید در محل کارشان حاضر میشوند و برای حل مسائل و دغدغههای پیشروی سازمان چارهاندیشی میکنند، سازمانها نیز باید متقابلا رو به نوآوری آورده و عملکرد بهتری از خود به نمایش بگذارند. چرا که نیروی انسانی شاغل در خط مقدم سازمان، اغلب اولین کسانی هستند که مسائل را از نزدیک میبینند. بنابراین دیدگاه آنها میتواند کمک شایانی به بهبود تصمیمات مدیریتی و ارتقای فرآیندهای سازمانی کند.
هرچند این یک اصل بدیهی بهنظر میرسد، بااینحال مدیران همیشه روی خوشی به نظرات کارکنان خود نشان نمیدهند. در حقیقت، حتی ممکن است نگرانیها و دغدغههای ملموس کارکنان خود را نادیده گرفته و به شیوهای عمل کنند که آنها را از صحبت کردن در موقعیتهای مختلف باز میدارد.
این یک تناقض است: چرا مدیران با وجود سودمندی ایدهها و دیدگاههای زیردستانشان، تن به پذیرش این نظرات و ترغیب کارکنان به ایدهپردازی نمیدهند؟ تحقیقات پرشمار اخیر در مورد این موضوع نشان میدهد که مدیران اغلب به روال موجود کارشان خو گرفته و بهشدت دچار روزمرگی شدهاند. آنها ترجیح میدهند تا وضعیت موجود خود را حفظ کنند، و بههمین سبب از شنیدن صدای زیردستان و پذیرش ایدههای جدید واهمه دارند. در مقالهی اخیر که در نشریهی علوم سازمانی منتشر شده است، محققان جنبهی دیگری از این موضوع را بررسی کردهاند؛ تحقیقات آنها حاکی از آن است که مدیران اغلب نه بهخاطر خودمحوری و خودرأی بودن، بلکه بهواسطهی اقتضائات و روندهای موجود در سازمان، موفق به ایجاد فرهنگ گفتوگوی پایین به بالا نمیشوند.
یافتههای محققان نشان داد که دو مانع موجب میشود تا مدیران در ایجاد فرهنگ گفتوگو و ایدهپردازی ناکام بمانند: یا آنکه از قدرت کافی برای عمل به ایدههای زیردستانشان برخوردار نیستند، یا احساس میکنند که ناچار هستند چشماندازی کوتاهمدت برای خود اتخاذ کنند.
نتایج
ما ترجیح میدهیم که مدیران را مقصر اصلی نهادینهنشدن فرهنگ گفتمان و مانع ایدهپردازی در سازمان جلوه دهیم. چرا که ازدیدگاه ما، خودخواهی یا ترس مدیران میانی از تغییر، مانع از شنیده شدن صدای کارکنان توسط آنها میشود. اما محققان نظر متفاوتی دارند. یافتههای آنها نشان میدهد که انتظار از مدیران برای تشویق کارکنان به ایدهپردازی، آن هم زمانیکه از اختیار کافی برخوردار نبوده و شرایط و واقعیات سازمان اقتضاء میکند که بر نتایج کوتاهمدت تمرکز کنند، توقعی غیرمنطقی و بیجا است.
ارزیابی میزان تاثیر رویکردهایی چون مدیریت ذرهبینی روی احساس اختیار مدیران میانی و نیز بررسی چگونگی تاثیر عدم دوراندیشی مدیران بر نادیده انگاشتن ایدههای سازندهی کارکنان، امری ضروری برای سازمانها است. در عینحال، تقویت دوراندیشی و اولویتندادن به خواستههای کوتاهمدت، میتواند موجب ترغیب نوآوری و ارتقای خلاقیت در تیمهای کاری شود. بهاینترتیب، اختصاص منابع بیشتر و اختیاردهی گستردهتر به آن دسته از مدیرانی که دوراندیشیشان را به اثبات رساندهاند، میتواند مزایای فراوانی را عاید سازمان کرده و جریان ایدهپردازی در آن را تقویت کند.
بیشتر بخوانید:
با کلیک بر روی این قسمت، لینک این مقاله برای شما کپی میشود.